هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است.  

 

 

  

paiiz 89.Y

 

 

 

 

 

 

 بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش

را از نگاهش می توان خواند

کاش برای حرف زدن

نیازی به صحبت کردن نداشتیم

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلبها در چهره بود

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد  




بچه که بودیم اگه با کسی

دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم

بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه

بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم

بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی

بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند  



بچه که بودیم بچه بودیم  
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم:

هیچ کس
نمی فهمد

بچه بودیم دوستیامون تا نداشت

بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره  


  

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛

 دیگه همون بچه هم نیستیم   

 

 

سهراب گفتی:

چشمها را باید شست...

شستم ولی...

گفتی:  

جور دیگر باید دید

دیدم ولی...

 گفتی:

زیر باران باید رفت...

رفتم ولی...

  

  

او نه چشمهای خیس و شسته ام را...

نه نگاه دیگرم را ...

 

هیچ کدام را ندید!!!

 

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:

 

"دیوانه باران ندیده !!!!!!!!"

........... 

 

 

        paiiz 89. N

                        
 
 
 
 

از بس که شکستم و ببستم توبه

                           فریاد همی کند ز دستم توبه  

 

دیروز به توبه ای شکستم ساغر

                          امروز به ساغری شکستم توبه  

 

جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه

                         بی یاد تو هر جا که نشستم توبه  

 

در حسرت تو توبه شکستم صد بار

                      زین توبه که صد بار شکستم توبه...  

 

 

 

 

دل به دریا بستن هنر نیست ، حرمت قطره را نگه داشتن هنر بزرگی است . . . 

  

 

paiiz 89.Y

 

:)

 

همیشه دوست من هستی
چه شاد باشم
چه ناراحت
چه تنها باشم
چه در میان مردم

همیشه دوست من هستی
چه امروز تو را ببینم
چه یک سال دیگر
چه امروز با تو حرف بزنم
چه یک سال دیگر

همیشه دوست من هستی
هر چند با گذشت سال ها
تغییر خواهیم کرد
اهمیتی ندارد که من چه بکنم
یا تو چه بکنی
تا پایان زندگی
 

همیشه دوست من باقی خواهی ماندخداوندا نمیدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است... چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است  

 

  

paiiz 89.Y

 

...

 

آدمکی از چوب خواهم ساخت...که نه چیزی بگوید...و نه چیزی بخورد...تنها...با چشمهای ثابتش،نگران دوردستهاست...و شاید!...به یاد می آورد...که روزگاری برگهای کوچک و زیبا داشته،برگهایی که نفس می کشیدند...ریشه هایی که شیره خاک را می مکیدند...آدمک چوبی از درخت دور افتاد...و به آدمها نزدیک شد...اما افسوس که نه آدم شد نه درخت...!!! 

 

  

paiiz89.Y

سلام به همه

  

 

 

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز ! منم همون دیوونه همیشگی
فدای مهربونیات؛ چه میکنی باسرنوشت ؟؟؟
دلم واست تنگ شده بود
این نامه رو واست نوشت
حال منو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگات بدجوری توصحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن
اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچی بگم ! جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود
رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو؛ نمیدونی !!!

بی تو چه دردی کشیدم
حقیقتو واست بگم
به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم
با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و
قسمت من آوارگی
نمیدونی چه قدر دلم
تنگ برای دیدنت
برای مهربونیات؛ نوازشات؛ بوسیدنت
بخاطرت مونده یکی
همیشه چشم براهته
یه قلب تنها وکبود
هلاک یه نگاهته
من میدونم همین روزا
عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا
که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه؟؟؟
دوست شدی اونجا باکسی؟؟؟
بیشتر از این منو نذار
تو غصه و دلواپسی
یه وقت منو گم نکنی
تو دوده و شهر غریب
یه سرزمین غربته
با صدتا نیرنگ و فریب
فدای تو؛ یه وقت شبا
بیخوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم
زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیفتو
از تو شبام پس نزنی
تنگ بلور آبتو
یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست
بر سر عهدمون بمون
من تو رو سپردمت
دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد
منو خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون
با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی
آسمونمون پره کبوتره
زخم دلم خوب نشده
از وقتی رفتی بدتره!

غصه نخور تا تو بیای
حال منم اینجوریه
سرفه های مکررم
مال هوای دودیه
گلدون شمدونی مونم
عجیب واست دلواپسه
مثل یه بچه ! که باره اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو
بدون من خوش میگذره ؟؟؟
دلت میخواست میومدم ؟؟؟
یا تنها رفتی بهتره ؟؟؟
از وقتی رفتی
تو چشام فقط شده
کاسه خون
همش یه چشمم به دره
چشم دیگم به آسمون
یادت میاد گریه هامو ؟؟؟
ریختم کناره پنجره
داد کشیدم تو رو خدا
نامه بده یادت نره
یادت میاد خندیدی ! و گفتی حالا بذار برم ؟؟؟
تو رفتی و من تا حالا
کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری
منو فراموش میکنی
فانوس آرزوهامونو
داری تو خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم
نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب میدونم ! جواب من با خداست
عکسای نازنین تو
با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه
دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی
با یه غمی دوستت دارم
داغ دلم تازه میشه ! اسمتو وقتی میارم
وقتی تو نیستی چه کنم
با این دل بهونه گیر ؟؟؟
مگه نگفتم چشاتو ! از چشم من هیچ وقت نگیر ؟؟؟
حرف منو به دل نگیر
همش مال غریبیه
تو رفتی من غریب شدم !!! چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو
این جا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از
سایه غصه و غمه
تحملی که تو دادی
دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا
مال منی تا همیشه
دلم واست شور میزنه
این دلو بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات
رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور
دارم سفارش میکنم ؟؟؟
به جون تو فقط دارم
یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم
شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه اش
قصه چندتا درد وچند تا عذاب
میگم شبا ستاره ها
تا میتونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت
سر به سر دل میزاره 

  

 

paiiz 89.Y