" دخـتــــــــــرک بـــــــــــــاران  "

"  دل تنگــم میگــه ، مــن مــی نویســـم پـــر از امـــلای گــریــــه س چـشــــم خـیســــم  "

+188

همیشه فکر میکردم مرگ سخته ...

اما امروز فهمیدم دلتنگی سخت تر از مرگه ...

بعد از مرگت تمام دلتنگی های دنیا روی سرم هوار شده اند ......

     بعد دلتنگتمممممممم .... 

تنهام گذاشتی ....توی این دنیایی که تنها دل خوشیم آغوش گرم لمس دستهای مهربانت 

بود .... اما حالا بعد از رفتنت به چه دل خوش کنم  .... خودت بگووو ...

بعد از رفتنت خیلی تنها شدم  .... خیلی .... !!!

+ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط بـــــــاران |

+187

+ دلم خیلی چیزها میخواهد ...

اما خب ...

بی خیال خیلی چیزها ... !!!



+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران

+186

+ منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا ...

واسه من ابد بریدن میون حصار باغا ...

اخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا!

ادمارو دوست ندارم عاشق شمام کلاغا....

+ نوشته شده در دوشنبه ششم آبان ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران

+185

+ دلم .... این دل ....

گرفته خیلی زیاد ....

دل تنگه ... از همه چیز .... از همه کس .... بیشتر از خودش...

حاله الانم ...

یه بارون میخواد ، یه خیابون خلوت و طولانی ... بدون مزاحم ..

بدون آدما ... بدون بوق ماشینا ... بدون هیچ صدایی...

جز صدای بارون صدای قدمای آروم و تنهای خودم ...

با فکر و خیال های خودم ...

با بغض تو گلوم .... با صدای گرفته یی که پر از فریاده ...

و ....

 همین. خیلی زیاده ...



+ نوشته شده در دوشنبه ششم آبان ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران |

+ 184

 

 

+ جالب بود !!! چه راحت هر حرفی که خواستی زدی هر رفتاری که خواستی کردی ، چه راحت دروغ گفتی جلو همه درست تو چشمای من ، چه راحت همه حرفاتو زدی  توهمت هاتو زدی و شکستیم و رفتی چه راحت همه رو از هم دور کردی فقط تو چند دقیقه از این دقیقه ها ی کوتاه دنیا ....  نمیدونم با اون همه اهٍـــــن و تلُپت با اون همه غرورت با اون همه خودخواهیت چی شد که بعد از چند ساعت دوباره روت شد که اس بدی بخوای بازم کارات رو توجیح کنی با دلایلی که خودت برای خودت می تراشی و توقع داری همه قبولش کنن بدون معذرت خواهی بگی همه چی رو فراموش کردی توهم فراموش کن .... به همین سادگی ، واقعا انقده اذیت شده بودی عذاب وجدان گرفته بودی که ۲نیم نصف شب اس بدی ....!!!!

 

 

در جواب حرفات خیلی حرفا بود که دلم میخواست بگم ولی شاید از خوش شانسیت بود که اون شب من تو رودروایسی خودمو و خدا قرار گرفته بودم قبل از این که خودت دوباره روت شه اس بدی گفتم بخشیدم همه رو بخشیدم ، سخت بود خیلی ولی شد .... امیدوارم !  اگر اون شب نبود شاید هیچ وقت نمی بخشیدمت با اون همه اذیت ها و اشکها هیچ وقت هلالت نمیکردم ....! ولی حالم از تو و شاید خودم و آدمایی که درست همون روز خاص یه دعوا درست و درمون راه میندازن و زمین و آسمون بهم می دوزن همه رو قشنگ له میکنن زیر غرورشون و حرفاشون بعدش خیلی راحت شبش میرن با گریه و اشک و آه توبه میکنن و ....بهم میخوره ، با تمام اینا همه چی دیگه تموم شد برای من و احتمالا برای تو امیدوارم حداقل سر حرفای آخرت بمونی ...!!!

 

 

+ نمیدونم چرا قبلنا وقتی خیلی ناراحت می شدم و حتی دلم میشکست به روی هیچکس نمیاوردم فرداشم به زور همه چی رو فراموش میکردم ولی الان خیلی وقتا وقتی ناراحت میشم نمی تونم به روی خودم نیارم باید یه جوری به طرف بفهمونم که ازش دلخورم تا آروم شم ..... یعنی انقده  آدم ضعیف و مزخرف و بی خودی شدم و بی خیال از آدما و این دنیا ....؟؟!!!  همین چیزاست که باعث میشه حرصم از خودم دربیاد ...!!!

 

 

++ حــَرف تـ ــه مـُونـــــده :   خدایا حال این روزام پر از زخم های سمی ِ که داره کم کم تمام وجودمو میگیره همه ی ادمای روی  این زمینت جوابم کردن خودت درمانم کن ... !

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران |

+ 183

 

+ اجازه نمیدم منو بشکنی ....

   اجازه نمیدم به من بد کنی ....

   اجازه نمیدم که با کارات ....

   سر راه خوشبختیمو سد کنی ....

   اجازه نمیدم .... !

 

+ نوشته شده در سه شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران

+ 182

 

+ یه حس تازه میخوام ...

فکرای تازه ، یه قلب تازه ، یه امید تازه ، یه نگاه تازه ، یه زندگی تازه ، یه دنیای تازه ، آدمای تازه ، نه تازه از نوع   جدید .... نه فقط تازه تازه .... یه اتفاق که زندگیمو دگرگون کنه ، از این رو به اون رو بشه ..... شاید اسمش یه معجزه باشه .... !! یه معجزه برای یه آدم آهنی که خیلی چیزا رو یادش رفته و فراموش کرده شاید حتی چجوری نفس کشیدن . 

اره خدایا این روزا فقط ازت یه معجزه میخوام ..... یه معجزه .....

حتی یه معجزه تازه از جنس مرگ ......... !!!!

  

 

+ نوشته شده در سه شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران |

+ 181

 

+ کـــــه چــ ـی  سراغ منو ُحالــــــــه منُو  از اینــــ ــو و اون میپرســـــ ــی ؟!!!

   حالـــــه من خوبــــه خوبــــه تـــ ــو رو که نبینــــــم ، تــــو که نباشــــ ــی خوبــ ه خوبـــ ــم!!!

   راستــــــــــ ــی مگــه حالـــــــــه یه خودخـــــواه پرسیـــــــــ ــدن داره ...... ؟؟؟!!!!

 

 

 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران |

+ 180

 

+ وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد

  و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد

وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی

وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی

وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند

وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند

وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی

وقتی احساس کنی تنهاترین هستی

 

این یعنی اینکه رسیدی ته خط ....

 

پس خدا ته خط که میگفتی همینجاست ؟!

 

پس چرا من هنوز اینجام .... !!!!

 

 

 

+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران

+ 179

 

+ گیــــــــجم ...

   سردرگمم ،خسته ام ، مستم ، مغزم هنگ کرده انگار رفتم تو کما !!!  دیگه خیلی وقته نمیتونم درست فکر کنم ، نمیدونم باید چیکار کنم ، دارم چیکار میکنم . زمین و آدماش و .... دور سرم میچرخه .... دلم میخواد یا از کما بلند شم یا برم ... !

 این چند وقته دلم میخواد فقط بخوام یه خواب عمیق چند وقته ، مثل همون تو کما کاش میشد !

 

+ توهم دیگه داری حالمو بهم میزنی ........  با این حرفا و با این کارات ،هیچی نیستی جز یه آدم مغرور از خودراضی ، لعنتی اون موقعی که نباید سرو کلت پیدا شه میشه الان که میخوام سروکلت پیدا شه یه زنگ یا اس بدی تا جواب حرفاتو بهت بدم رفتی گم و گور شدی .... ! انقده ازت عصبانیم که دیگه اصلا نمیخوام پیدات شه همون بهتراز این به بعد میدونم چطور برخورد کنم بلاخره همینجوری که نمیشه دیگه به جایی رسوندی که رسیدم آخرش کله خراب .... !

 

+ سه شنبه و چهارشنبه دانشگاه از طرفی دلم میخواد برم از طرفی نه حوصله هیچکس ندارم شاید تو دلیل یکی از این بی حوصلگی ها باشی لعنتی نه حوصله خودتو دارم نه مسخره بازیهاتو هنوز خیلی بچه ای ....! شایدم مجبور شدم این دو روزو گوشیمو خاموش کنم چون حوصله جواب پس دادن به اینو اونو ندارم ........ !

 

یه لعنــتــــــــــــــــــــــــــــی به تمام معنایی ... !!!

 

+ یه دل خوشی تازه : بازم ماه رمضون ، روزه ، آدم شدن ، سحری از خواب پاشدن ، خوابالودگیشو ، گرسنگی ، تشنگی ، له له زدن واسه افطار و یه ماه عسل و .... و فیلماش ، دوسش دارم یه جورایی حالم خوب میکنه این روزا ............. (:

 

 

+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت توسط بـــــــاران |