خانه عناوین مطالب تماس با من

هم خونه

هم خونه

درباره من

باران باشد ، تو باشی و یک خیابان بی انتها ، آنوقت به دنیا می گویم خداحافظ... ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • خاطرات آلبالو خانومی
  • A Daisy in December
  • ♥TAGHDIR MUSIC ONLINE♥
  • not only .. bu also ..
  • رویای خیس
  • دکتر مهکامه
  • دفترچه خاطرات احسان و باران
  • روزهای یاسی
  • زندگی نامه من و ؟؟؟
  • لبخند اجباری
  • قلب دفتر
  • دخترک باران
  • روزمرگیهای نسرین دخت
  • دختر تنها
  • دکتر الی
  • پیام های عاشقانه من برای تو
  • اتاق تنهایی من
  • دل تنهام
  • خورشید
  • عا شقانه
  • شاید باید عشق ورزید
  • شوشو و گلی
  • جسمم آمریکاست روحم ایران!
  • تنها ترین شقایق
  • یاداشت های یک دانشجوی پزشکی
  • BoY killer
  • ترانه ی رهایی
  • دیوانه ای از قفس پرید
  • برف مشکی
  • روزی که لبهایم را ببوسد
  • دکتر باران
  • الهه
  • نامه های من
  • روزهای دور از تو
  • ✿✿*..*•..•*..*عاشقه تنها*..*•..•*..* ✿✿
  • خاطرات من
  • به سوی کمال
  • خدا جونم صداتو می شنوم
  • روزمرگی های زندگی عاشقونمون
  • دختری تنها
  • خاطرات من و شووری
  • یه همسر دارم
  • ارغوان
  • خاطرات
  • شب و دلتنگی

پیوندها

  • **پزشکان بدون مرز**
  • **سامانه اطلاع رسانی پزشکی**
  • دندانپزشکی به زبان ساده
  • دندانپزشکی و بیماری ها
  • سایت پزشکان ایران
  • سایت پزشکی بوعلی
  • اشعار مرحوم فریدون مشیری
  • حسین پناهی
  • سایت رسمی عرفان نظر آهاری
  • دکتر علی شریعتی
  • شکلک جدید
  • اطلس متحرک پزشکی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • نه...
  • گاهے
  • اگه...
  • عشق
  • قا صدک
  • شب یلدا
  • [ بدون عنوان ]
  • محرم شد...
  • گفتگوی ما با خداوند
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • همیشه
  • [ بدون عنوان ]
  • دیدار یار
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • خوشبختی یعنی...

بایگانی

  • تیر 1390 1
  • خرداد 1390 1
  • اردیبهشت 1390 1
  • دی 1389 2
  • آذر 1389 22
  • آبان 1389 51

آمار : 40118 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • نه... یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 15:12
    نه دست تو به دست من رسید ، نه دست من به دست تو خواهد رسید ، حالا ما باید دلمان را خوش کنیم که چند روزی مال هم هستیم ، بعد از همان چند روز برای فرار از هم ، از هم رد می شویم به سادگی ! خودمان را هم سرزنش می کنیم که لیاقت عشق را نداریم ، اما دوست من این قصه ، تقصیر من نیست ، تقصیر تو هم نیست ، تقصیر هیچکس نیست که عاشقی...
  • گاهے چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 15:02
    گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...! گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...! نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...! ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
  • اگه... سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 22:13
    اگه قلبت یه جا دیــگست با چشــمات صحنه ســازی کن اگه گیری نمی تونــــی .. توی دو نقش بازی کــــن......
  • عشق جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 18:25
    روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت: عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟ استاد مرد جوان را به کنار پنجره برد و گفت : پشت پنجره چه می‌بینی؟ مرد گفت: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد. سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اکنون چه می‌بینی؟ مرد گفت: فقط خودم را...
  • قا صدک جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 21:34
    هر قاصدکی یک پیامبر است . ساکت و ساده و سبک بود ، قاصدکی که داشت می رفت . فرشته ای به او رسید و چیزی گفت . قاصدک بی تاب شد و هزار بار چرخید و چرخید و چرخید . قاصدک رو به فرشته کرد گفت : اما شانه های من ظریف است . زیر این خبر می شکند من نازکتر از آنم که پیامی این چنین بزرگ را با خود ببرم فرشته گفت : درست است آن چه باید...
  • شب یلدا سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 21:07
    یلدا نام فرشته ای است بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره. یلدا نرم نرمک با مهرآمده بود. با اولین شب پاییز و هر شب ردای سیاهش را قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام بخوابند. یلدا هرشب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت ولابه لای خواب های زمین، لالایی اش را زمزمه می کرد....
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 19:30
    وقتی برگهای پاییز رو زیر پات له میکنی به یاد داشته باش که روزی نفس به تو هدیه میکردند یلدا مبارک 89 akharin ruze paiiz89.N
  • محرم شد... شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 23:29
    باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است paiiz89.Y
  • گفتگوی ما با خداوند چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 17:26
    گفتم: خسته‌ام گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳) گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای! گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲) گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳) گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 22:27
    ای همسفرو هم صدای من امروزجای خالی تورا با سکوتم پر می کنم ولی دیگر طاقت ندارم نمی توانم تو را در خاطره ها نقاشی کنم اما می دانم که تو می آیی زود تر از دیر آمدنت نزدیک است ومن جای خالی تورا می خواهم با قاصدک ها تقسیم کنم با چشمانت گرمی ده تا آن زمان که می آیی در انتظارت هستم در انتظار ............! paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 18:31
    When U Were 15 Yrs Old,I Said I Love U ... U Blushed.. U Look Down And Smile وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ... صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... When U Were 20Yrs Old, I Said I Love U... U Put UrHead OnMy Shoulder AndHold My Hand... Afraid That I Might Dissapear... وقتی که 20...
  • همیشه جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 18:10
    همیشه در زندگی لحظاتی هست که در عین روشنایی ؛ آمیخته با شب ؛ سیاهی وظلمت است. در هنگام غم ودرد و آه لحظاتی آمیخته با زیبایی ولبخند است ودر هنگام سکوت لحظاتی سرشار از هیجان و التهاب و در ناامیدی بسی امید است. paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 22:11
    آدمها مثل کتابن: از روی بعضی ها باید مشق نوشت از روی بعضی ها باید جریمه نوشت بعضی ها رو باید چند بار خوند تا معنی شو بفهمی ولی بعضی ها رو باید نخونده دور انداخت paiiz89.N
  • دیدار یار سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 20:21
    کاش می دانستی بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت من چه حالی بودم! خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید پلک دل باز پرید من سراسیمه به دل بانگ زدم آفرین قلب صبور زود برخیز عزیز جامه تنگ در آر وسراپا به سپیدی تو درآ . وبه چشمم گفتم : باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟ که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است ! چشم خندید و به...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 19:44
    آن کس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من امده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان اوازی بود که من گمان می کردم می گوید: دوستت دارم paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 23:52
    برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد و قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند و قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید و قلبی که جواب بگوید قلبی برای من و قلبی برای انسانی که من میخواهم paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 00:14
    دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را… این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 01:05
    وقتی کسی نیست که به دادت برسه پس داد نزن، سکوت کن، شاید از سکوتت همه بفهمن که چه قدر درد و رنج توی وجودت انباشته شده، فریاد دردت رو دوا نمیکنه، اما سکوت شاید نتونه دردتو از بین ببره اما میتونه خیلی راحت تو را از این دنیای مسخره نجات بده ... paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 18:00
    مشکل خیلی از ما انسانها این است '''' همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمی گذاریم همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمی کنیم همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمی بخشیم همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمی کنیم همانقدر که حرف میزنیم عمل نمی کنیم همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم...
  • خوشبختی یعنی... چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 21:45
    دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
  • راه جدید ابراز عشق چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 21:13
    یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه...
  • تنها غم بود... چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 21:05
    اولین روز که چشمامو وا کردم دیدم یکی کنارم نشسته داشت به چشمام نگاه میکرد بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت: من پیشت میمونم ولی بهت نمیگم کی هستم گفتم : تا همیشه پیشم میمونی گفت : آره گفتم : باهام بازی میکنی؟ گفت : نه گفتم : واسه چی؟ گفت : من فقط پیشت میمونم ولی کاری واست نمیکنم من هم گریه کردم اومد اشکامو پاک کرد گفت : هنوز...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 23:46
    دبیر انگلیسی: عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد دبیر ادبیات: عشق آن نیرویی است بین دو انسان. مثل لیلی و مجنون دبیر تاریخ: عشق تنها قراردادی است که از کشورهای دیگر وارد نمی شود دبیر دینی: عشق نیرویی الهی و خدادادی است دبیر ریاضی: عشق رابطه ی دو انسان است و رابطه ی دو انسان مانند رابطه ی سینوس...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 22:16
    دختری را که در تصویر می بینید ، کتی کرکپاتریک نام دارد؛‌ کتی 21 ساله به همراه نامزد 23 ساله خود نیک برای جشن عروسی شان آماده می شوند. این عکس تنها چند دقیقه قبل از مراسم عروسی این دو جوان ، در روز 11 ژانویه 2005 گرفته شده است. کتی مبتلا به سرطان است و بیماری وی در بدترین وضعیت خود قرار دارد؛ وی مجبور است هر روز ساعاتی...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 20:02
    باید به خودم فشار بیاورم تا تمام لحظه هایی را تجربه کنم که خدا امروز به من بخشیده. در لحظه نمی توان صرفه جویی کرد، جایی برای ذخیره لحظات وجود ندارد، تا سر فرصت و آرامش، برگردیم و از آن ها استفاده کنیم، اگر از این لحظات لذت نبرم، آن ها را لاجرم و برای همیشه از دست می دهم. باید لحظات کوچک امروز را بپذیرم، که همه چیز در...
  • خودت باش دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 19:45
    خودت باش و خودت را آنگونه که هستی دوست بدار حتی اگر مجبور باشی برای خود بودن بهای سنگینی بپردازی این بها را بپرداز و خودت باش. paiiz89.Y
  • جملات و سخنان قصار چارلی چاپلین دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 14:09
    اگر روزی خیانت دیدی ، بدان که قیمتت بالاست . حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند. از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزار بار . نقاش کامل آنست که از هیچ برای خود سوژه بسازد . خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است . حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است . ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 21:07
    دلت را بتکان! غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن دلت را بتکان اشتباهایت تالاپی می افتد زمین بگذار همانجا بماند فقط از لا به لای اشتباهایت، یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت... محکم تر از قبل بتکان تا...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 20:19
    مرواریدهای چشمم را به همراه قطعه هایی از غرورم فروختم در عوض بالاتر از ثروت قارون نصیبم شد من عشق تو را بدست آوردم paiiz89.Y
  • [ بدون عنوان ] شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 20:31
    برای گفتن ( دوستت دارم )، تنها لحظه ای کافیست. اما برای اینکه نشان بدهید چقدر... یک عمر زمان لازم است. **دکتر لئو بوسکالیا** paiiz89.Y
  • 78
  • صفحه 1
  • 2
  • 3